loading...
رمان خونا
محمود بازدید : 954 پنجشنبه 16 بهمن 1393 نظرات (0)

 

1 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : حرارت قلب

2 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : مهدیه mhk کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : ۰٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۱ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۶ (APK)

11 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : ۷۹

14 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

یک دختر مثل تمام دخترای دیگه پر از احساس اما دختر داستان ما فرق میکنه ، مجبور میشه جلوی عشقش نقش زنی دیگه رو بازی کنه نقش همسر سابق عشق رو …

 

5 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از مهدیه mhk عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان حرارت قلب | مهدیه mhk کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

خیلی میترسیدم خدایا چرامن بدبخت اینقدرگرفتاری دارم واقعاهرچی سنگه مال پایلنگه باترس وارد بیمارستان شدم یعنی من باورم نمیشه که الان شوهری دارم کهاینجابستریه شوهری که به صورت غیابی صیغش شدم اونم یکسال اروم وارد راهروشدم ازدور اقای قدیری رودیدم بادیدنش یاداولین ملاقاتمون افتادم تویک کافی شاپ در سارییادحرفهاش که گفت من شمارومیشناسم ولی شمانه شما مریم ریحانی هستید لیسانسهنرپدرتون فوت شدن والان هم باتنهامادرتون زندگی میکنیدالبته زندگی نه چون ایشونتواسایشگاه بستریند وشمابرای خرج ومخارجتون تاحالا خیلی کارهاکردیداز نظافتخدمتکاری پرستاری
دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم اقای محترم همینطورکه گفتیدمن شمارونمیشناسم ولیخودموچرانمیدونم چرااین حرفهارومیزنید میخوایدمنوتحقیر کنید یانه ولی بگم موفق شدید وسط حرفم پرید گفت اینطوری نیست دخترم من خواستم بگم یک کاری برات دارم که ازاین کارهای سخت به مراتب راحت تره وپول خوبی بهت میدم
گفتم چه کاری گفت بزار از اولش بگم من وهمسرم فرشته با سختی زیاد ازدواج کردیمولی خدابه مابچه نمیداد تا اینکه بعد از ۱۰ سال دوا درمون یک پسر داد که اسمشمگذاشتیم ارتان یعنی برکت چون برکت زندگیمون بود اینقدر دوستش داشتیم که از هیچیبراش دریغ نمیکردیم حتی فرستادیمش امریکا فوق لیسانسشو گرفت معماری بعدم برگشتوباعث افتخارمنوفرشته شد تا اینکه بایک دختراشناشد که اونو بدبخت کرد اینقدر دوستش داشت که دیوانه وار بود ومن تا حالا این علاقه روندیده بودم اصرارمیکرد بریم خاستگاری ولی من قبول نکردم وحتی برای باراول بهش سیلی زدم اینوکه گفت اهی کشید …

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 45
  • بازدید سال : 626
  • بازدید کلی : 15,837